معرفی کتاب | حاج قاسم سلیمانی
  • کد مطالب: ۱۹۵۴۷۸
  • /
  • ۱۶ دی‌ماه ۱۴۰۲ / ۱۱:۰۹

معرفی کتاب | حاج قاسم سلیمانی

در داستانی از کتاب «حاج قاسم سلیمانی» با عنوان «احترام به پدر» می‌خوانیم: پدر پیر بود و رنجور. کشاورزی امانش را بریده بود.

هانیه وهابی - در داستانی از کتاب «حاج قاسم سلیمانی» با عنوان «احترام به پدر» می‌خوانیم: پدر پیر بود و رنجور. کشاورزی امانش را بریده بود. دیگر رمقی برای نشستن نداشت اما همیشه پای ثابت مراسم فاطمیه در بیت‌الزهرای فرزندش بود.

قاسم می‌دانست که پدرش پادرد دارد و چه سختی‌ها و رنج‌هایی برای بزرگ کردنشان کشیده است. دیگر آن نیروی جوانی‌اش را نداشت که روی زمین بنشیند. دیگر پدر آن پدر همیشگی و سرحال نبود.

به همین علت، بالش و پتو می‌آورد. بالش را پشت پدر می‌گذاشت و پتو را روی پاهایش می‌گذاشت طوری که بتواند راحت از منبر و روضه استفاده کند. آن وقت پدر و پسر از مجالس فاطمیه بهترین استفاده و بهره را می‌بردند.

در داستان دیگری با عنوان «چراغ راه زندگی» آمده است: ایام فاطمیه بود. حاج قاسم به دوست روحانی‌اش گفت: می‌خواهم دعایی یا حدیثی از حضرت زهرا(س) داشته باشم که چراغ راه زندگی‌ام باشد.

شیخ محمد کاظمی کیاسری لبخندی زد و این دعا را برایش نوشت: «اللهم إنی أسألک قوة فی عبادتک و تبصرا فی کتابک و فهما فی حکمک اللهم صل على محمد و آل محمد و لا تجعل القرآن بنا ماحلا و الصراط زائلا و محمّدا صلى ا... علیه و آله و سلم عنا مولیا.

خدایا، از تو توانی برای عبادت تو و بصیرتی در کتاب تو و فهمی در حکم تو درخواست می‌کنم. خداوندا، بر محمد و آل محمد درود فرست و قرآن را از ما ناراضی و شاکی قرار مده و صراط را بر ما لرزان نگردان و محمد و خاندانش را از ما رویگردان نساز.»

حاجی این دعا را همیشه با خود داشت. همیشه در اولین فرصت نگاهی به آن می‌کرد و می‌خواند. نام فاطمه چون نور در دل و نگاهش بود. یک دعای زیبا داشت چون چراغ راهش بود.

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.